توجه به غرایز یکی از خصوصیاتی است که میتواند یک انسان را نابود نماید. در مکاتب الهی کنترل غرایز مورد تاکید قرار گرفته است در حالی که شخصیت کامل یک انسان نیز در زمان کنترل غرایزش بروز مینماید.
انتخاب بهینه افراد برای مسئولیتهای گوناگون امر سادهای نمیباشد چرا که عملکرد افراد میتواند به نابودی یک ملت منجر شود. واگذاری امور به زیرمجموعهها به معنای رها شدن از مسئولیتها نمیباشد. زمانی که حرکت هماهنگ زیرمجموعهها با حرکت خودمختار آنها تعویض میشود، نقش مدیر خودنمایی میکند که اصلاح امور را در دستور کار قرار دهد یا کماکان توجیههای شخصی را دنبال نماید.
جمهوری اسلامی در مباحث مدیریتی رویکردهای متمایزی را دنبال مینماید که متفکران از درک آنها عاجز میباشند! تعهد یکی از فاکتورهای مدیران جمهوری اسلامی میباشد که کارایی آن بارها و بارها آزمایش شده است اما باز هم مورد تاکید قرار میگیرد. به راستی چگونه میتوان میزان تعهد افراد را اندازهگیری نمود؟!
همرنگی با دیگران امر دشواری نمیباشد. به عنوان مثال وزیر انرژی اسرائیل به هر دلیلی با سرویس جاسوسی ایران در ارتباط بوده است. از نظر نویسنده این مطلب، موارد عکس این موضوع نیز به تعداد مشخص وجود دارند. جمهوری اسلامی اگرچه تعهد را در عمق وجود افراد جستجو مینماید اما شاید بررسی تصمیمات و تحلیلهای افراد، ابعاد جدیدی را روشن نماید. به عنوان مثال میتوان یک افق درخشان را به تصویر کشید و در مسیر رسیدن به افق مذکور تلهگذاری نمود!
بنده میتوانم راهکار بسیار خاصی برای وضع موجود ارائه دهم و در عین حال تلههای خود را نیز به شکل زیرکانهای جاگذاری نمایم. به عنوان نمونه بنده اجرای سیاست کاهش ارزش پول ملی را با شرایط خاصی پیشنهاد میدهم که مهمترین فواید احتمالی اجرای این سیاست به شرح زیر میباشند:
-
ایجاد یک شوک مثبت در اقتصاد ایران
-
افزایش چشمگیر درآمدهای دولت و حکومت
-
افزایش صادرات و کاهش واردات
-
جلوگیری از خروج توریست
-
ایجاد یک اقتصاد بومیمحور و ایجاد خوداتکایی در تولید نهادههای مختلف
-
نقدینگیسوزی
-
مانعتراشی برای خروج نخبگان جوان
موارد بالا تنها پیامدهای مثبت احتمالی کاهش ارزش پول ملی میباشند در حالی که سیاست اجرایی در چند ماه اخیر دارای پیامدهای منفی نیز میباشد که از نظر نویسنده این مطلب، ایران امروز بیشتر تبعات منفی سیاست مذکور را در خود خواهد دید تا تبعات مثبت.
مهمترین پیامدهای منفی احتمالی سیاست اخیر به شرح زیر میباشند:
-
خودنمایی ماهیت اصلی حکومت
-
خلق جامعه جنگلنما
-
ترسیم پا نهادن بر قشر ضعیف
-
تخریب قدرت حکومت در عرصه داخلی و بینالمللی
-
بزرگنمایی طرف مقابل
-
افزایش شدید و افسار گسیخته نرخ تورم
-
ایجاد یاس و ناامیدی فراگیر
-
کاهش اشتغال حداقل در بخشی از اقتصاد در کوتاهمدت
-
نابودی سرمایه اجتماعی
نکته جالب درباره شرایط ایران امروز این است که پیامدهای مثبت ناشی از کاهش ارزش پول ملی را میتوان با چند حرکت محو نمود. به همین دلیل سیاست اخیر در نهایت دستاورد خاصی برای کشور نخواهد داشت.
شرایط فعلی به حدی متزلزل میباشد که اجرای سیاست اخیر اگرچه صادرات غیرنفتی را افرزایش داد اما خروج سرمایه حاصل از صادرات و همچنین فرار سرمایههای مادی و معنوی از کشور را اجتنابناپذیر نمود چرا که کاهش پیوسته ارزش پول ملی، امنیت سرمایهگذاری را به طور کامل زیر سوال میبرد.
همچنین اجرای سیاست اخیر، شکاف طبقاتی موجود را بسیار عمیقتر نمود و در عین حال هیچ امیدی برای نسل جدید به منظور خوداتکایی باقی نگذاشت. بدیهی است که این افراد دیگر نمیتوانند تعهدی نسبت به کشور خود داشته باشند و این موضوع از دو حالت خارج نخواهد بود:
-
گزینه خروج از کشور به تنها گزینه ممکن تبدیل خواهد شد.